اینم یه داستان کوتاه قشنگ و معنا دار :
1 ... کشیش و رماتیسم
کشیشی در اتوبوس نشسته بود کنار جوانی مست که درحال روزنامه خواندن بود . جوان پرسید : پدر روحانی ، رماتیسم از چه شروع میشود ؟
کشیش هم شروع به پند و موعظه کرد و گفت که رماتیسم از مستی عقل و بی بند و باری و ... شروع میشود .
بعد از جوان پرسید : چند وقت است رماتیسم داری ؟
جوان گفت : من رماتیسم ندارم ، در روزنامه نوشته پاپ اعظم دچار رماتیسم شدید است ....
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه،
،
:: برچسبها:
داستان جالب ,
کشیش و رماتیسم ,
داستان کوتاه,